~*dailydairy*~

بهش میگن خاطره...

بهش میگن خاطره...

:)
با تشکر از بیان عزیز که به وب قبلیم گند زد
ولی ازونجایی ک اینجانب خیلی ارادم زیاده
همه مطالب وب قبلیمو میزارم اینجا
و با قدرت ادامه میدم😂😂😂😂

آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۷/۰۳
    :|
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۲ تیر ۹۵، ۲۱:۴۴ - ✖پرنٌس‍‍ِــ‍‍pгคภςєςــسٌ .✖
    اخی

#دیگه_تمومه:)

جمعه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۲۴ ب.ظ

دیدین یه روز ک بد شرو میشه تا آخرش همه چی داغونهه؟؟؟


ینی گند بزنن ب این شانس:||||


یبار خاستم زودتره همیشه برم کلاس زیست ک بتونم جلو بشینم تا بفهمم استاد جان چ میگه


ک اون سری استاد مریض شد اصن نیومد اصفهان:|||


فک کننننن


از۷ونیم صب تا۱۱ونیم بیکار نشسته بودم تو اموزشگاه


حالا امروز دوباره ۷ونیم رفتم خیلی شیکو مجلسی نشستم جلو واسه دوستامم جا گرفتم:||||


هرچی منتظر موندیم دیدیم خبری نیس ک یهو پشتیبان کلاس اومد گف هواپیما تاخیر داشته و استاد۱۰ونیم میاد!!!!


قیافه من:|


:||


:|||


:||||


منم نشسته بودم با بچه ها چرتو پرت میگفتیم مث همیشه^__^


بعد یهو دیدم همه بلند شدنو جیغو دادو اینا


فک کردم استاد اومده


بعد دیدم ن انگار دارن جم میکنن چیزاشونو


بعد فکر کردم استاد نمیاد اصن


و در اخر متوجه شدم استاد گفته همه بیان سالن بالا:|||


و من تا اومدم بلند شم دیدم سالن پایین عاری از هرگونه جنبنده ای شده:||||


و همه صندلیا بالا باز پر شدن-___-


کلاس۱۲وربع تموم شد


۱۲ونیم ریاضی شرو شد تا۲و چهلو پنج:||||||


ینی رسما ب فناااا رفتییییم


وااای سره کلاس ریاضی دختره ک بغلم نشسته بود داشت قربون صدقه استاد میرف و اروم میگفت الاهی قربون خندت بشم خوشگل منننن


منم خندم گرفته بود از حرفای این و همینجور ک داشتم میجریدم از خنده سرمو اوردم بالا دیدم استاد زل زده بم


ینی مردم از خجاااالتتتت


قیافم ازین حالت=)))))


یهو اینجور شد:|


و سرمو انداختم پایین ک سوالمو حل کنم


قیافه استاد عصبانی نبودا


خیلی متعجب بود فقط


یهو گف خانم شما از رو سوال بخون


منم هنگ کردم یهو


اخه تاحالا ب هیشکی نگفته بود سوال بخونو اینا


اگرم میخاست متن سوالو بفهمه میگف ی نفر بخونه از روش!!ب فرد خاصی اشاره نمیکرد


منم سوالو خوندم ک نیلوفر زد ب پهلوم گف چرا انقد میلرزه صدات


خخخخ 


از استرس نابود شدم دگ


اصن کلا روز پر استرسی بود


سر کلاس استاد یکتا ک هیچی نمیفهمیدم


اصن از خستگی داشتم بیهوش میشدم


ی استراحت داد بهمون استاد


بعد من آروم گفتم ببخشین استاد؟؟


گفت بله!؟


گفتم میشه گوشیتونو نزارین تو جیب کتتون؟؟واسه قلبتون ضرر داره:(((


استاد انقددددد قشنگگگگگ خندییییییید


ک قلبم افتاد کف پااااااام


ینی داشتم میمردم از استرس


اخه همه داشتن حرف میزدن باهم


من اروم ب استاد اینو گفتمو کسی نشنییید


بعد استاد گفت مرسی ک گفتین!!حق با شماست


و گوشیشو برداشت از جیبش


وااااااییییییی ینی مررردم 


ذوووق مررررگ شدممم ینیییی


ووویییییی خیلی بااااحاااال بووود


تازهههه بعدشم ک استراحت تموم شد کتابمو گرفت تا از روش شعر بخونه


منم دوباره کلییییی ذوووق که کتاب منو گررفتهههه


بعد اومد ی نکته بنویسه رو تابلو ک کتاب منو گذاشت رو سینشو با ی دستش گرفتش


با دست دگش داشت مینوشت


اووفففف ینی برای چندمین بار ذوق مرگ شدممم


کتابم یکتایی شددددد


جییییغ




.


.


.


.




پ ن:دیگه تمومه:)


بسمه هرچی شکستم


از خودم از همه خستم


باید از یادم بری


دیگه تمومه


تورو سپردم به دریا


من موندم تنهای تنها


اینجوری اروم تری...




دیانا-دیگه تمومه(عجب اهنگیه:||||داغونم کرد)


.


.


.


پ ن۲:قبلنا موهام بلند بود وقتی هندزفری میزاشتم تو گوشم موهامو میریختم روش ک ملوم نباشه


ولی الان مویی درکار نیس ک بقیه فک کنن الکی مثلا خابم:|||


اوضاعی داریما-___-



  • ~*FaTemE BaNoOoOo*~ --

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">