#جمعه
يكشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ق.ظ
فرض کن اعصابت داغون باشه
اتاقتم بهم ریخته باشه
مثلا کمد کتابات این شکلی باشه
یه هفته دگم قراره امتحانا شروع شن
فرداهم امتحان شیمی داشته باشی و هییچی بلد نباشی
بچه ها هم اس داده باشن بگن فردا نخونین لغو میکنیم
و تو بدونی که این دبیر محترم بمیره هم امتحان لغو نمیکنه
و ناهار ماهی داشته باشی و والدین گرامی مجبورت کنن ب زور بخوری
تو خونتون سرو صدا باشه و درسم نتونی بخونی
اجی کوچیکه هم از۹صبح تا الان یه نفس بالاسرت میو میو کنه
سگ خوشگلو نازتم همسایه بزنه و تو کاری از دستت بر نیاد
برای تمدد اعصاب بری لاک بزنی
و کلییییی زحمت بکشی و ظرافت ب خرج بدی تا قشنگ در بیاد
بعد با رضایت کاااامل ب ناخنای بلندو رنگی رنگیه صورتی و گلبهی با دیزاین قرمزت نگاه کنی
و یهو اجی کوچیکه جفت پا بیاد ب.ر.ی.ن.ه رو انگشتات
بعد بخای از عصبانیت جیغ بزنی ولی چون بابات خونست فقط تو دلت فحش بدی
بعد که بیخیال لاک شدی بری هندزفری بزاری تو گوشت که حداقل با آهنگ اروم شی
بعد هرچی دنبال هندزفریت بگردی ببینی نیست
بعد بابات یهو بگه فاطمه هندزفریت تو ماشین جا موند دیروز
توام خوشحال ازینکه گم نشده بری تو ماشینو بیاریش
ولی ببینی در واقع هندزفری نیست یه توده از سیمه تکه تکه شدست!!
بعد بابات بخنده و بگه دیروز که پیاده شدی و درو بستی مونده لای در و ب این روز افتاده
و توام فقط یه نفس عکیق بکشی و بری کتاباتو مرتب کنی که یهو میبینی جزوه شیمی ک دیروز رفتی بگیری نیست
و بعده کلی گشتن بفهمی یادت رفته بخری اصن!!!!
اخه دیروز کلی کتاب گرفتم حواسم ب شیمی نبود:(((
وای هندزفریمو کلی گرون خریدهههه بووودم:((((
ینی منتظر یه اتفاق دیگم که بزنم زیر گریه و سیل بیاد اینجا
.
.
.
.
.
.
.
.
دلم واسه تابستون تنگ شده
روزایی که یه ساعت آف بودمو یهو میدیدم هزار تا پیام اومده
روزایی که انقد سرم شلوغ بود که وقت فکر کردن ب هیچی نداشتم
واسه این روزا تنگ شده
- ۹۴/۱۲/۲۳