~*dailydairy*~

بهش میگن خاطره...

بهش میگن خاطره...

:)
با تشکر از بیان عزیز که به وب قبلیم گند زد
ولی ازونجایی ک اینجانب خیلی ارادم زیاده
همه مطالب وب قبلیمو میزارم اینجا
و با قدرت ادامه میدم😂😂😂😂

آخرین مطالب
  • ۹۶/۰۷/۰۳
    :|
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۲ تیر ۹۵، ۲۱:۴۴ - ✖پرنٌس‍‍ِــ‍‍pгคภςєςــسٌ .✖
    اخی

#اولین_روزهin_لاوی

شنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۷:۰۹ ب.ظ

خبببب تا اونجا واستون گفتم ک قرار شد رسیدیم خونه پی ام بده


شب پی ام داد گفت شنبه حضوری صحبت کنیم بهتره


منم گفتم باشه


ولی دیشب انقددد رفتم رو اعصابش تا بلاخره گفت^____^


گفت من دوست دارم


 هیچی نگفتم


بعد گفت تو منو واسه چی میخای؟


گفتم ینی چی


گفت از چیه من خوشت اومده


گفتم نمیدونم والا


سلیقه ندارم ک😑


بعد استیکر خنده دادم


و گفتم نمیدونم چطوری شد


از کی


براچی


فقط میدونم عوض شدم


اونم گفت اگه چیزی نمیگفتم و جوابتو ندادم فقط برای این بود که میترسیدم وابسته شی


اگه این وسط یه مشکلی پیش بیاد


جدایی پیش بیاد


نمیخام ناراحتیتو ببینم


نمیخام باعث ناراحتیت باشم


نمیخام من اون کسی باشم که ارامشتو بهم بزنه


قبلنم بت گفتم!!سعی کردم دیگه حرفای دلمو به کسی نگم که زندگیشون بخاطر من بهم نریزه


منم گفتم مثه اینه ک سوار ماشین نشی چون ممکنه تصادف کنی


😐


گفت فکر نمیکنی تحت تاثیر دوستات قرار گرفتی؟؟مطمعنی عوض شده احساست؟؟


گفتم اگ ب اونا بود ک همون روز اول بت میگفتم


گفت اخه چجوری شد ک نظرت عوض شد!!از چیه من خوشت میاد؟چرا انقد یهویی!


گفتم نمیدونم!!!تو از چیه من خوشت میاد؟؟


گفت اخه تو خیلی یهویی شدی ولی من تو بلند مدت علاقم ایجاد شد


منم گفتم زیادم یهویی نشد


دیر فهمیدم فقط


و هیچی دگه


الان دوسم دالهههه


بعدم دیگه حرف نزدیم


جالبیش اینه هیچوقت پیشنهاد دوستی نداده الانم نمیده!!!


امروزم موقه ناهار بود که پی ام داد ناهار چیکار میکنی


منم نشسته بودم تو محوطه با بچه ها نتم بد بود


بعد دیدم حمید اومد بیرون از سالنو رفت سمت پارک


دو مین بعد زنگ زد


ینی هنگ کرده بووودم


قلبم وایساد یه لحظه


نمیدونستم جواب بدم یا نه


بعد دیگه دلو زدم به دریا و جواب دادم^___^


گفتم بله؟؟


گفت سلام خوبی؟؟


گفتم مرسی شما خوبین؟؟


گفت آریی!!ناهار چیکار میکنی؟؟


گفتم بابام واسم میاره!!


گفت اهان!!میخاستم بگم اگه نیوردن واست بیای باهم بخوریم


گفتم نه ممنون


گفت خب نوش جونت خدافظ


منم گفتم اودافز^______^


کاش واسم غذا نمیوردن!!!-___-


امروز کلی حرف زدیم باهم


یه اتفاق وحشتناک دگم افتاد-___-


سه تا از بچه ها کتابخونه سر یه پسر دعواشون شده بود-___-


جیغووو دااااد


فحشووو ایناااا


دوتاشون هم سن ما بودن


یکیشم کلاس هشتم!!!!


باورتون نمیشه


خودمم باورم نمیشه


پسره شغلش دوست پسری بود


دوست پسره همه بود:||||||


خلاصههه خوبی رابطه منو حمید اینه ک من میتونم از تموم اتفاقایی ک تو قسمت پسرونه میوفته باخبر شم😂😂😂😂


امروزم ی گروه زد یکی از پسرا کتابخونه


حمیدم منو برد ادمین کرد گفت بچه هارو بیارم 


خوش میگذره کلا^____^


بعد من تو گروه گفتم بچه ها من دارم میرم خونه


یهو حمید اومد پیوی گف باکی


گفتم با عمم


و رسیدم دم در دیدم اومد


باکیفو بندو بساطش


داشت میرفت ک منم پشت سرش برم ک گفتم خدافز


چشاش گرد شده بودو برگشت سمتم گف مگه نمیاااای؟؟


گفتم بابام میاد دنبالم اینجا:||


گفت عه...فکر کردم قراره باهم بریم


گفتم نه خدافظ


اونم گف خدافظو رفت


ضایه شد بچم:||| =))))


وای عصر داشتیم حرف میزدیم یهو گف اصن ..خوردم


منم گفتم نوش جون:|||


اول کلییی استیکر تعجب داد


بعد گفت خیلی خوب بود 


آفرین


و بعد کلی استیکر عصبانی داد


گفتم خب کوفت بخوری اصن


گفت واقعااا کهههه


^____^


خوب رفتم رو اعصابش؟؟^__^


وای تازه قبل ترش تو پارک دیدمش داشتیم حرف میزدیم


گفت خب بگو چیشده فلان جریان


گفتم نمیگم


گف بگو میگم


گفتم به تو چه اثن که چیشده


گف نمیگی؟؟


گفتم نع


گفت پس برو 


گفتم تو کی هستی که به من میگی برو یا نرو


نمیخام برم


گفت پس من میرم


گفتم منم میرم


بعد پاشدم راه افتادم سمت کتابخونه


ک گفت وایسااااا ببینممم!!جریانو بگووو


گفتم نمیگم و رامو گرفتم اومدم خخخخ


بعد خودش پی ام داد^____^


خلاصهههه


اصن یه وضیییی


^_____^




اینم عکس کتابخونههه


همه اتفاقیی ک براتون تریف کردم اینجا اتفاق افتاده


ینی اکثرشون خخخ


سمت چپ دختران


سمت راست سالن پسرا


وقتی میخایم بریم پارک یا نمازخونه و دسشوویی باید از سمت سالن پسرا رد شیم



  • ~*FaTemE BaNoOoOo*~ --

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">